پشت پرده روابط متشنج ایران و آمریکا به روایت یک چهره امنیتی
تاریخ انتشار: ۱۹ آذر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۵۶۹۷۰۹
فرارو- پل پیلار؛ او سابقه ۲۸ سال کار در آژانس اطلاعات مرکزی (سیا) را در فاصله سالهای ۱۹۷۷ تا ۲۰۰۵ میلادی داشته است. او اکنون کارشناس مرکز مطالعات امنیتی دانشگاه جورج تاون و اندیشکده بروکینگز است. پیلار در فاصله سالهای ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۲ میلادی استاد مدعو در دانشگاه جورج تاون بود.
به گزارش فرارو به نقل از نشنال اینترست؛ گزارشهای مربوط به افزایش عملیات مخفیانه ایران علیه افراد خارج از کشور این تصور را در امریکا ایجاد کرده که گویا چنین رفتاری به نوعی ذاتی نظام سیاسی ایران است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
یک مثال تکراری از این لفاظی ذکر این ادعاست که ایران "دولت شماره یک حامی تروریسم" است. جستجویی در گوگل که "ایران" را به آن عبارت یا به "دولت پیشرو در حمایت از تروریسم" پیوند میدهد بیش از ۵۰۰۰۰ بازدید را نشان میدهد. با این وجود، استفاده کنندگان از چنین فرمول بندیهایی تقریبا هرگز به درگیریهای بزرگ تری که در بستر موضوع مورد بحث است نمیپردازند این که در عرصه تروریسم بین الملل سایر کشورهای منطقه نیز دخیل بوده اند و گاهی حتی بی شرمانه علیه ایران دست به اقداماتی زده اند.
واقعیت آن است که ایران دارای سیاست است؛ اختلاف نظر درون حلقه تصمیم گیری آن کشور بر سر سیاستگذاریها و مبارزه برای کنترل سیاست وجود دارد. علیرغم تسلط فعلی اصولگرایان بر میانه روها و اصلاح طلبان اختلافات و رقابتها در تهران بر سر سیاستگذاریها ادامه دارد. این اختلاف نظر را اخیرا درباره سردرگمی و ابهام در مورد آینده پلیس امنیت اخلاقی در ایران مشاهده کردیم این که هنوز مشخص نیست که آیا دولت ایران به اجرای قوانین پوشش در قبال زنان ادامه خواهد داد یا خیر.
این سردرگمی تقریبا به طور قطع بازتاب دهنده اختلاف نظر درون ساختار تصمیم گیری در ایران در واکنش به اعتراضات فعلی در خیابانهای آن کشور بوده است. اختلافات تا حدی بر سر تاکتیکها است، اما احتمالا شامل تفاوتهای عمیق تری بر سر اولویت بندی و ارزشهای نظام نیز میشود.
دولت – ملتهای دیگر نیز معمولا نگرانیهایی در مورد امنیت خود دارند که گاهی اوقات در مورد آن زیاده روی میکنند، اما تهدیدات امنیتی واقعی را نیز شامل میشوند. ایران حتی پیش از اعتراضات داخلی کنونی با تهدیدات امنیتی واقعی زیادی مواجه بوده است که طبیعی است و بایستی نگران آن باشد. این موارد تهدید صریح حمله نظامی علیه ایران و واقعیت خرابکاریهای صورت گرفته در ایران توسط کشورهای دیگر را شامل میشوند کشورهایی که از توانایی و اراده لازم برای خرابکاری برخوردار بوده اند.
بخش عمده رفتار دولت - ملتها واکنش به سیاستها و رفتار دولت - ملتهای دیگر است. کارهایی که دیگران با یک کشور انجام میدهند معمولا در تعیین آن که آن کشور تصمیم میگیرد با دیگران چه کند بسیار موثر هستند. این موضوع زمانی که برای مثال در مورد سیاست ایالات متحده در قبال ایران اعمال شود بحث برانگیز است. تقریبا هیچ کس در واشنگتن استدلال نمیکند که سیاست امریکا به جای پاسخی به آن چه ایران انجام میدهد ناشی از طراحی سیاستها در امریکا بوده است.
سوگیری غالب در واشنگتن این است که تمام رفتارهای ایران را ناشی از ویژگیهای ذاتی ایران یا نظام سیاسی آن کشور قلمداد میکند و نه واکنشی به آن چه ایالات متحده یا کشورهای خارجی با ایران انجام میدهند. چنین سوگیریای در روابط بین فردی و هم چنین بین دولتی رایج است.
روانشناسان اجتماعی آن را خطای بنیادی اسناد (تمایل به انتساب علت بروز رفتار افراد به عوامل درونی مانند شخصیت یا گرایشهای فرد و نادیده گرفتن نقش عوامل محیطی که نوعی سوگیری شناختی است) نامیده اند. چنین تعصبی درک امریکاییها از ایران را شکل میدهد حتی اگر ایران که ابرقدرتی مانند ایالات متحده نیست بیش از ایالات متحده تحت تاثیر اقدامات سایر کشورها قرار گرفته باشد و احتمال کم تری دارد که چنین سوگیریای (خطای بنیادی اسناد) را مرتکب شود.
بخش عمده عملیات و فعالیت برون مرزی ایران به خصوص علیه اپوزیسیون نظام سیاسی آن کشور نشان میدهد که واکنش به سیاستهای سایر کشورها چگونه بر سیاستهای ایران تاثیر گذاشته است. در چند سال نخست پس از پیروزی انقلاب ایران حجم چنین عملیاتهایی زیاد بود. مهار آن عملیات توسط تهران چند سال پس از آن صورت گرفت و تا حد زیادی پاسخی به امتناع دولتهای اروپایی از داشتن هر چیزی جز روابط سرد با ایران تا زمان توقف آن اقدامات بود.
نگرانی تهران در مورد دمای روابط خود با کشورهای غربی و به طور ضمنی سیاستهای آن کشورها در قبال ایران سیاستگذاریهای ایران در مورد برنامه هستهای اش را نیز شکل داده است. فراز و نشیبهای آن برنامه واکنشهایی به تغییر سیاستهای آمریکا در قبال ایران بوده است. ایران در مواجهه با تحریمهای تحت رهبری ایالات متحده که در مورد سایر کشورهای دارای برنامه هستهای اعمال نشده بود با استفاده از غنی سازی فزاینده اورانیوم به عنوان ابزاری برای مذاکره پاسخ داد. هنگامی که سیاست ایالات متحده با کنار گذاشتن اصرار بر غنی سازی صفر به عنوان شرط کاهش تحریمها و روابط بهتر تغییر کرد ایران با مذاکره درباره توافقی که به شدت از حجم و دامنه برنامه هستهای آن کشور کاست، آن را تحت نظارت شدید بین المللی قرار داد و با گشودن مسیرهای ممکن برای رسیدن به یک توافق که تا پیش از آن بسته بود از خود واکنش نشان داد.
هنگامی که سیاست ایالات متحده دوباره تغییر کرد به ویژه با خروج کامل امریکا تحت رهبری ترامپ از توافق هستهای در سال ۲۰۱۸ میلادی و اتخاذ سیاست "فشار حداکثری" که تا به امروز هم چنان به قوت خود باقی است ایران بار دیگر با استفاده از افزایش غنی سازی اورانیوم به عنوان ابزاری برای چانه زنی پاسخ داد. سیاست تهاجمی منطقهای یک واکنش سیاسی در تهران بود. هم چنین بی اعتبار کردن رهبران عملگرای ایران که بر سر توافق هستهای مذاکره کرده بودند و تحکیم تسلط اصولگرایان بر قدرت نیز در زمره چنین واکنشهایی بود. به طور خلاصه، سیاستهای ایران و سیاست ایران امروز در صورتی که سیاست ایالات متحده در سال ۲۰۱۸ میلادی تغییر نمیکرد بسیار متفاوت از آن چیزی میشد که اکنون شاهد آن هستیم.
سیاستهای آینده تهران در مورد مسائل هستهای باز هم تا حد زیادی واکنشی به سیاستهای آمریکا در قبال ایران خواهد بود. به ویژه در چنین بستری مهم این است که آیا حسن نیت ایالات متحده که چهار سال پیش از بین رفت در پایبندی به توافقها میتواند احیا شود یا خیر و تا چه اندازه تهدیدات حمله نظامی صداها به تقویت صداهایی در ایران دامن میزند که معتقدند آن کشور به بازدارندگی هستهای نیاز دارد.
سیاست دولت ایران تقریبا به طور کامل واکنشی است به آن چه دیگر کشورها از جمله ایالات متحده با ایران انجام داده اند. این امر ده سال پیش آشکار شد زمانی که برخی از حملات نه چندان موفقیت آمیز به دیپلماتهای اسرائیلی در پایتختهای آسیایی به وضوح تلاشی انتقام جویانه در پاسخ به ترورهای زنجیرهای دانشمندان هستهای ایران بود.
رویدادهای بعدی از جمله ترور ژنرال قاسم سلیمانی در فرودگاه بین المللی بغداد در ژانویه ۲۰۲۰ میلادی نیز ایران را بیش از پیش برای انتقام گیری مصمم ساخت. سلیمانی یک شخصیت مهم سیاسی و هم چنین نظامی بود که از محبوبیت گستردهای در ایران برخوردار بوده است. این واقعیت که ایالات متحده او را با فناوری پیشرفته خود یعنی موشک هوا به زمین شلیک شده از یک پهپاد ترور کرد باعث شد تا در نگاه ایرانیان این ذهنیت و تصور ایجاد شود که ترور انجام شده با خودروی بمبگذاری شده یا حملات توسط افراد مسلح در حوزه میدانی و بر روی زمین تفاوتی نداشته است.
اگرچه حمله موشکی ایران چند روز پس از ترور ژنرال سلیمانی علیه پایگاههای هوایی در عراق که توسط نیروهای آمریکایی مورد استفاده قرار میگرفت و تلفات جانی نداشت به عنوان انتقام نسبی در نظر گرفته شده بود، اما طرف ایرانی اشاره کرد که دفتر آن چه در قبال ژنرال سلیمانی انجام شده را بسته شده قلمداد نمیکنند. تلاش بیشتر ایران به منظور انتقام جویی آن کشور در اوایل سال جاری برای ترور "جان بولتون" مشاور امنیت ملی سابق ایالات متحده فاش شد. در واقع، پس از ترور ژنرال سلیمانی بود که نگران کنندهترین عملیات مخفیانه ایران در برون مرز رشد چشمگیری داشت.
چه عاملی انگیزه چنین توطئههایی را ایجاد میکند، برطرف نمیسازد. منصب پیشین بولتون در دولت ترامپ او را از نظر ایرانیان به یکی از نزدیکترین همتایان ممکن با ژنرال سلیمانی تبدیل کرد. اگر ایالات متحده سلیمانی را ترور نکرده بود بعید به نظر میرسید که هرگز توطئهای علیه بولتون برنامه ریزی شود.
هیچ یک از موارد فوق توجیه کننده سیاستگذاریها و نوع مواجهه دولت ایران با مشکلات داخلی آن کشور نیستند همان طور که این موضوع در مورد اعتراضات اخیر در آن کشور صدق میکنند. با این وجود، نادیده گرفتن یا کم اهمیت جلوه دادن این که بخش عمدهای از سیاستها و رفتارهای دولت ایران واکنشی نسبت به رفتار دولتهای دیگر به ویژه ایالات متحده در قبال ایران هستند باعث ناتوانی ما در درک منافع و انگیزههای موجود در پس رفتار ایران میشود.
از این نظر، گفتمان در ایالات متحده در مورد ایران در تضاد با گفتمان درباره روسیه در ده ماه پس از حمله روسیه به اوکراین است. بحث شدیدی در میان تحلیلگران سیاسی در مورد اینکه جنگ تا چه اندازه ناشی از سیاستهای پیشین غرب در قبال روسیه و گسترش مرزهای ناتو به سوی آن کشور بوده و تا چه اندازه دلایل را میتوان در اصرارهای امپراتوری ولادیمیر پوتین جستجو کرد، در جریان بوده است.
این بحث به نتیجه روشنی نرسیده، اما دست کم به نقش مهمی که سیاستهای ایالات متحده میتواند در ایجاد انگیزه بروز رفتار مخرب از سوی دشمنان خارجی آن کشور داشته باشد اشاره کرده است. چنین تاییدی در بحثها در مورد ایران کمتر دیده شده و یا اصلا مشاهده نشده و باعث شده تا امریکاییها درک مخدوشی از چرایی رفتار فعلی ایران داشته باشند.
منبع: فرارو
کلیدواژه: روابط ایران و آمریکا سیاست ایالات متحده ایالات متحده سیاستگذاری ها ژنرال سلیمانی قبال ایران سایر کشور ها دولت ایران سیاست ها هسته ای آن کشور
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۵۶۹۷۰۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
دیدار «شی» با میراثدار «دوگل»
به نظر میرسد شی جینپینگ، رئیسجمهور چین در اولین سفر خود به اروپا پس از پنج سال، قصد استفاده از فرصتها را برای سست کردن پیوندهای این قاره با ایالات متحده و ایجاد جهانی آزاد از سلطه آمریکا دارد. رهبر چین سه کشور فرانسه، صربستان و مجارستان را برای سفر انتخاب کرده است که هرکدام، کم و بیش، به نظم پساجنگ آمریکا در جهان با بدگمانی مینگرند و چین را بهعنوان وزنه تعادل ضروری میبینند و مشتاق تقویت روابط اقتصادی هستند.
به گزارش دنیای اقتصاد؛ «راجر کوهن» و «کریس باکلی» در گزارش ۵مه در نیویورکتایمز نوشتند، در زمان تنش با بسیاری از کشورهای اروپایی -بر سر استقبال «بدون محدودیت» چین از روسیه بهرغم جنگ در اوکراین - شی که روز یکشنبه وارد فرانسه شد، میخواهد نفوذ فزاینده چین را در این قاره نشان دهد و نزدیکی عملگرایانه را دنبال کند.
رئیسجمهور چین در اولین سفر خود به اروپا پساز پنج سال، قصد استفاده از فرصتها برای سست کردن پیوندهای این قاره با ایالات متحده و ایجاد جهانی آزاد از سلطه آمریکا را دارد / رویترز
برای اروپا، این دیدار اقدام متعادلکننده ظریف بین چین و ایالات متحده را به محک آزمون خواهد گذاشت و بدون شک در واشنگتن بهعنوان «تلاشی نه چندان ظریف» از سوی شی برای ایجاد تفرقه در متحدان غربی تلقی خواهد شد. رئیس جمهور چین زمان ورود خود را به دومین ایستگاه توقفش – صربستان- همزمان با بیست و پنجمین سالگرد بمباران مرگبار ناتو علیه سفارت چین در بلگراد در جریان جنگ کوزوو تعیین کرده است.
آن حمله اشتباه در ۷مه۱۹۹۹ که کاخ سفید به خاطر آن عذرخواهی کرد، باعث شد سه خبرنگار چینی کشته و اعتراضات خشمگینی را در اطراف سفارت ایالات متحده در پکن برانگیخت. «یانکا اورتل» مدیر برنامه آسیا در شورای روابط خارجی اروپا در برلین گفت:
«برای شی، حضور در بلگراد راهی بسیار اقتصادی است تا دریابد آیا ایالات متحده واقعا درباره قوانین بینالمللی جدی است یا خیر و از نقش ناتو بهعنوان یک مشکل برای سایر کشورها سخن بگوید.»
دولت چین به بزرگداشت بمباران بلگراد ادامه داده و از آن بهعنوان فرصتی برای محکوم کردن آنچه که ریاکاری و قلدری غرب میداند، استفاده کرده است. «تو شین کوان»، رئیس یک موسسه بازرگانی در دانشگاه تجارت بینالملل و اقتصاد در پکن میگوید: «ایالات متحده همیشه خود را رهبر یا هژمون جهان میداند؛ بنابراین چین رقیب یا دشمنی است که هژمونی خود را به چالش میکشد.
اتحادیه اروپا طرز فکر هژمونیک ندارد.» دکترین رسمی ۲۷عضو اتحادیه اروپا، چین را بهعنوان «شریکی برای همکاری، رقیب اقتصادی و حریفی سیستمی» تعریف میکند. اگر این یک عبارت دهان پر کن -و شاید متناقض– به نظر رسد، به این دلیل است که این قاره بین چگونگی ایجاد تعادل بین فرصتهای اقتصادی با چین و خطر امنیت ملی، خطر امنیت سایبری و ریسک اقتصادی برای صنایع مختلف دچار مشکل شده است.
در ماه مارس، وزیر امور خارجه چین، وانگیی به خبرنگاران گفت که فرمول اروپا قابل اجرا نیست. او گفت: «مثل این است که به سمت یک گذرگاه رانندگی کنید و همزمان چراغهای راهنمایی و رانندگی قرمز، زرد و سبز روشن باشد. چگونه میتوان رانندگی کرد؟»
اولین و مهمترین توقف شی در فرانسه خواهد بود که رئیسجمهور آن، امانوئل مکرون، اغلب به نکتهای گلیستی اشاره میکند که اروپا «هیچوقت نباید دستنشانده ایالات متحده باشد.» رهبر فرانسه اصرار دارد که بقای اتحادیه اروپا به «خودمختاری استراتژیک» و توسعه انعطافپذیری نظامی برای تبدیل شدن به «قدرت اروپا» بستگی دارد.
«فیلیپ لو کور» کارشناس برجسته فرانسوی در زمینه روابط با چین گفت: «مکرون در تلاش است تا راه سومی را در هرج و مرج کنونی جهانی به ارمغان بیاورد.
او در تلاش است تا خط باریکی را بین دو ابرقدرت اصلی طی کند.» درست بیش از یک سال پیش، مکرون در سفری به چین که با اعلامیه چین و فرانسه مبنی بر «مشارکت استراتژیک جهانی» به پایان رسید، بسیار خوشوقت شد. رهبر فرانسه واژگان چینی جهان «چند قطبی» رها از «بلوک» و «ذهنیت جنگ سرد» را تکرار کرد.
اکنون، در انتظار سفر شی، چین از فرانسه بهعنوان یک قدرت بزرگ تمجید کرده و به قول «لو شای»، سفیر چین در فرانسه در People۳۹;s Daily، ابراز امیدواری کرده است که روابط آنها «همیشه در خط مقدم روابط چین با کشورهای غربی باشد.»